لبخندها را بگذار برای روز مبادا رفیق
و بعد که تمام شد
بنشینی و هی نفس راحت بکشی
و بنشینم و هی نفس راحت بکشم
و نفس ها مرا بکشند
که اشتباه نکن این بغض نیست
این فقط حساسیت به دود ست که راه گلویم را بسته
وگرنه امسال بهترین سال هاست و من خوبم
و تو هم باور کن که حال همه ما خوب ست
باور کن
به همین شب -که سایه انداخته روی صدایم- قسم
هیچ صدایی نه از آمدن می آید و نه از رفتن
که همه میدانند این خانه حتی در ندارد
چه رسد که مهمان
این خانه فقط اشتباهی ست
اشتباهی
رد شو بی نگاهی حتی
چه رسد به لبخندی که حرامش کنی
+ نوشته شده در شنبه بیست و چهارم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 0:32 توسط آدمیزاد
|
هر آدمی برای خودش دنیایی از عقاید، رفتار ها و احساساته. دنیایی که شاید برای دیگران بی معنی و گاهی خنده آور باشه، یه دنیای کوچیک دیوانگی...