غــــــر!
امروز تموم مسیرو با خودم غر زدم
" اه! چقد هوا گرمه!
وای این پیاده رو چه شیب بدی داره!
اوف چه بویی میده! چرا حموم نمیرن مردم؟!
اه چقد شل راه میری. برو کنار دیگه!
ددد! چرا اون بطریو انداختی تو خیابون اخه؟! ما کی آدم میشیم؟
آخه این چه پیاده روییه که دو نفرم نمیتونن از کنار هم رد شن!
ای بابااااااا! این شن و ماسه ها وسط پیاده رو چیکا میکنن! اااااه! تو خیابون یه وجبیم که دوبل پارک کردین از کجا رد شم!
تو روحت! این چه رانندگیه اخه! رعایت کنین خب!"
و اینجا بود که ناگهان به خود اومدم و مچ خودمو گرفتم
بله!
بس که دیگرانو به خاطر غر زدن سرزنش کردم، حالا خودم به یه غرغروی بزرگ تبدیل شدم
+ نوشته شده در یکشنبه شانزدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 21:27 توسط آدمیزاد
|
هر آدمی برای خودش دنیایی از عقاید، رفتار ها و احساساته. دنیایی که شاید برای دیگران بی معنی و گاهی خنده آور باشه، یه دنیای کوچیک دیوانگی...